برای دانشپژوه تاریخ علم سادهترین پاسخ به این پرسش ممکن است این باشد که آگاهی از تاریخ علم لذتبخش است. مگر نه اینکه بسیاری از افراد به تماشای فیلمهای تاریخی مینشینند و داستانهای تاریخی میخوانند، تاریخ علم نیز به عنوان بخشی از تاریخ بشر ، لذتبخش و خواندنی است. اگر تاریخ علم را بخشی از تاریخ بشر بدانیم آنگاه باید بپرسیم آیا خواندن تاریخ جدا از «خواندنیبودن» سود دیگری هم دارد یا نه. پاسخ این پرسش میتواند راهگشای ما در رسیدن به پاسخ پرسش نخست باشد. ما در زمان اکنون زندگی میکنیم و به آینده میاندیشیم، پس چرا باید به کندوکاو در گذشتههای دور بپردازیم؟ گفته میشود که گذشته چراغ راه آینده است و ما با آگاهی از گذشته، اکنونِ خود را درمییابیم و با شناخت اکنونِ خود میتوانیم آیندهی بهتری پدید آوریم. ما از بررسی گذشته درمییابیم که جامعهی ما در گذشته برای رساندن ما به وضعیت کنونی چه روندی را پیموده و چه عواملی بر این روند اثر گذاشته و به آن جهت داده است. بنابراین، تاریخ گنجینهای از اطلاعلات را در دسترس ما میگذارد تا با تحلیل آنها بتوانیم روند پیشرفت آینده را پیریزی کنیم. اکنون پرسش نخست خود را این گونه مطرح میکنیم که آیا تحلیل تاریخ علم به پیشرفت علم در آینده کمک میکند؟ برای پاسخدادن به این پرسش کافی است نگاهی گذرا به روند کلی پیشرفت علم در تاریخ چند هزار سالهی آن بیندازیم. اکنون بیشتر پژوهشگران تاریخ علم به خوبی از این حقیقت آگاهاند که مشرقزمین خاستگاه علم غربی است. با پذیرفتن این حقیقت باید پرسید چه عواملی باعث شد که دانش از شرق به سوی غرب کوچ کند و در غرب همچنان به پیش رود اما در شرق به سُستی گراید؟ پاسخ به این پرسش میتواند چراغ راه مردم شرق در پیریزی برنامهی پیشرفت علمی خود باشد. بیگمان تحلیل تاریخ علم هرکشور میتواند برنامهریزی برای پیشرفتهای آینده را کارسازتر کند. برای داشتن تحلیل درست از دلایل فراز و فرودهای پیشرفت علمی یک جامعه، نخست باید بر میزان اطلاعات خود دربارهی تاریخ علم آن جامعه بیفزاییم. هرچه پژوهشهای بیشتر و عمیقتری از تاریخ علم داشته باشیم، به اطلاعات بیشتر و در نتیجه به تحلیل روشنتری دست مییابیم. اما این پژوهشها نباید به نوشتن زندگینامهی دانشپژوهان پیشین و شرح دستاوردهای علمی آنها محدود شود، بلکه بررسی زمینهی اجتماعی که علم در بستر آن رشد و نمو کرده نیز، باید در دستور کار باشد. از همین روست که جُرج سارتُن در آغاز هر فصل از کتاب مقدمه بر تاریخ علم نخست نگاهی به زمینههای دینی، فلسفی و فرهنگی هر یک از دورههای تاریخ علم میاندازد. تاریخ علم علاوه بر ارزشی که برای برنامهریزی کلان علمی دارد، میتواند برنامههای آموزشی ما را نیز پربار کند. کارشناسان آموزش علوم پیوسته از ارزش آموزش فرایند علم (یعنی چگونگی تولید یک مفهوم علمی) به جای انتقال مفاهیم علمی از سوی آموزگاران به دانشآموزان سخن میگویند. به عبارت دیگر میگویند به جای دادن ماهی به دانشآموزان باید ماهیگیری را به آنها آموزش دهیم. بهراستی چه ابزاری بهتر از تاریخ علم میتواند به دانشآموزان ما چگونگی ماهیگیری در دریای پرسشهای گوناگون، یعنی دانشمند بودن را آموزش دهد؟ آموزش فرایند علم که به عنوان «روش حل مسئله» شناخته میشود با ایجاد پرسش یا طرح مسئله برای دانشآموزان آغاز میشود. دانشآموزان برای حل مسئله فرضیه پیشنهاد میدهند، آزمایش طراحی میکنند، دادهها را تفسیر میکنند، نظریهی خود را پیشنهاد میدهند و منتقدان را متقاعد میسازند. این کار باعث تقویت مهارتهای فرضیهسازی، تفسیر، استدلال و برقراری ارتباط با دیگران میشود. به علاوه، تفکر انتقادی، توانایی کشف مفاهیم علمی و یادگیری مشارکتی را بهبود میبخشد و جو کلاس معلممحور را میشکند. بازسازی پژوهشهای برجستهی دانشمندان بزرگ میتواند بر گیرایی آموزش علوم به «روش حل مسئله» کمک بسیار کند. هنگامی که دانشآموزان در جایگاهی قرار میگیرند که یک دانشمند سالها پیش با آن روبهرو شده و مسئلهای را حل کرده است، کوشش آن دانشمند را بازآ فرینی میکنند. آنان با مقایسهی کار خود با کار دانشمندان میآموزند که چگونه دانشمندان نیز اشتباه میکنند، با نظرهای مخالفان روبهرو میشوند و نظر خود را اصلاح میکنند. بنابراین، آنها دانشمند بودن را در عمل تجربه میکنند. تاریخ علم میتواند پاسخ پرسشها کلیدی زیر را با نمونههای واقعی فراهم کند: 1. فکر انجام یک پژوهش چگونه در ذهن دانشمند نقش میبندد؟ 2. دانشمند چگونه به جمعآوری اطلاعات میپردازد؟ 3. فرضیهی خود را چگونه سامان میدهد؟ 4. برای انجام آزمایش خود چه روشی را برمیگزیند؟ 5. دادههای بهدستآمده از آزمایش را چگونه تفسیر میکند؟ 6. اشتباهات احتمالی دانشمند از کجا ناشی میشوند؟ 7. پژوهشگران دیگر در برابر یافتههای او چگونه واکنش نشان میدهند؟ 8. مسائل اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مرتبط با آن مسئله چیست؟ با آموزش فرایند علم به کمک تاریخ علم، دانشآموزان بهخوبی درمییابند علم زنجیرهای از پرسشهاست که هر پژوهشگری کوشیده است پاسخ بخشی از آن را روشن کند. همچنین، میآموزند که کشف علمی به زمان، مکان یا فرد خاصی تعلق ندارد، بلکه حاصل رویدادهای بههمتنیدهای است که دانشمندانی در زمانها و مکانهای متفاوت در آفرینش آن سهیم بودهاند. خلاصه، آنها علم را واقعیتر میآموزند و برای ایفای نقش واقعی در این زمینه آماده میشوند. تاریخ علم منبع بیپایانی برای آموزشهای اخلاقی و مهارتهای زندگی است. آشنایی با کوششهای پیشگامان علم و سختیهایی که در راه کشف حقیقت هستی متحمل شدهاند، میتواند الهامبخش دانشآموزان و دانشجویان باشد و انگیزهی کوشش بیشتر را در آنها ایجاد کند. همچنین میتوان بسیاری از اندرزهای اخلاقی را به طور غیرمستقیم با کمک داستانهای شیرین تاریخ علم آموزش داد. این نوشتار را به سخنی از جُرج سارتُن به پایان میرسانیم که در پاسخ به پرسش «آیا تاریخ چیزی به ما میآموزد؟» گفت : «تاریخ علم به مردم خواهد آموخت که سودمند باشند، که برادر باشند و یکدیگر را یاری کنند. آیا این کافی نیست؟» (مقدمه بر تاریخ علم، ص2026) |