تازهترین اثر محمود حکیمی را انتشارات لوح زرین با عنوان گشت و گذاری در لطیفههای ادبی به زودی منتشر میکند. حکیمی در این اثر مروری بر تاریخ طنز، هزل و هجو در ادبیات فارسی دارد و با آوردن نمونههایی از نویسندگان و شاعران گوناگون، از نقش طنز در آگاه ساختن مردم از وضعیت جامعه سخن میگوید و میکوشد جایگاه هجو پسندیده را در روشنکردن چهرهی واقعی فرمانروایان و حاکمان جامعه برای مردم نمایان سازد. بررسی حکیمی نشان میدهد که اغلب بزرگان ادب فارسی، نه فقط عبید ذاکانی، بلکه حتی حافظ و مولوی نیز گاهی از هجو برای بیان دیدگاههای خود بهره گرفته و آن را ابزار کارآمدی در آموزش همگانی میدانستند. برای مثال، مولوی میگوید: هزل تعلیمست آن را جد شنو تو مشو بر ظاهر هزلش گرو هر جدی هزلست پیش هازلان هزلها جدست پیش عاقلان در اینجا نمونهای از گلچین حکیمی از هجوهای پسنیده میآید. زمانی حاکم تربت در دوران قاجار بر مردم ستم بسیار میکرد. او ادعای بسیاری در شجاعت داشت و میگفت به زودی خیوق و مرو و دیگر شهرهای از دسترفتهی ایران را باز پس خواهد گرفت. آن گونه رفتار با مردم و چنین ادعای بزرگ و بلندپروازانهای باعث شد که شاعری برایش "مدحی هجوآمیز" بسرآید: حاکم تربت مگو، سلطان ایران است این بلکه سلطان بن سلطان است این دست و رو از گرد ناشستهی خصم و مدعی با وزیر و والی ملک خراسان است این بی محابا دعوی انی انا اللهی کند در تفرعن مرشد فرعون و هامان است این گه قضا راند به مار و مور و گه بر جن و انس این جلالت شاه را نبود سلیمان است این گه گشاید حصن خیوق گاه بندد بند مرو آن چنان آسان که گویی بند تنبان است این |