رنسانس به دورهای از تاریخ اروپا گفته میشود که دگرگونیهای علمی و فرهنگی چشمگیری در آن رخ داد. آن دگرگونیها از حدود 1350 میلادی در ایتالیا آغاز شد و سپس طی سه سده در سراسر اروپا گسترش یافت. با شروع این دوره، سدههای میانه(قرون وسطی) به پایان رسید و رنسانس به صورت تولد دوباره یا نوزایی فرهنگ یونان و روم باستان پدیدار شد. واژهی رنسانس، که در زبان فرانسه به مفهوم نوزایی است، از همین دیدگاه سرچشمه میگیرد، دیدگاهی که اغلب پیرامون آن میخوانیم یا میشنویم. این جملهها گاهی با جملههای دیگری همراهی میشوند که آدمی را به فکر کردن بیشتر وا میدارد:" جامعهی قرون وسطایی دستخوش رنسانس شد، چون مردم اروپا برای انجام دادن بسیاری از کارها، روشهای جدیدی پدید آوردند. این نوآوریها باعث شکوفایی رنسانس شدند . بازرگانی و صنعت ناگهان پیشرفت کرد. کاشفان راههای دریایی به آسیای دور راه یافتند و سرزمینهای جدیدی را در آمریکا کشف کردند. دانشپژوهان کتابخانهها را پایهگذاری کردند و آنها را با دستنوشتههای قدیمی که غبارشان را زدوده بودند و کتابهایی که به تازگی نوشته اغلب دارای یافتههای علمی در زمینههایی مانند نجوم و کالبدشناسی بود، میانباشتند ...".1 چگونه است مردمانی که در سدههای میانه(قرون وسطی) زندگی میکردند، سدههایی که از آن به هزار سال عقب ماندگی یاد میشود، ناگهان به تمدن و پیشرفت روی آوردند؟ چه عامل یا عاملهایی باعث شد که آن مردمان به ناگاه به ارزش کتابها و دستاوردهای فرهنگ و تمدن یونان و روم پی ببرند؟ آن مردمان با استعداد که ناگهان دگرگون میشوند و به ارزش فرهنگ و تمدن پی میبرند، چرا بیش از هزار سال در دوران تاریکی و نادانی به سر بردند؟ آیا هزار سال برای آن دگرگونی کافی نبوده است؟ حتی اگر آن دگرگونی را آرام آرام و گام به گام بدانیم، که البته چنین هم بوده است، باز هم چنین پرسشهایی به ذهن میآید. این پرسشها پس از خواندن کتاب رنسانس، نوشتهی آ.کوریک و ترجمهی آزیتا یاسایی، به ذهن نویسندهی این مقاله آمد. خوشبختانه در همین کتاب به چند عامل اصلی که در پیدایش آن دگرگونی بزرگ نقش داشتند، اشاره شده بود: 1. گسترش سوادآموزی و نشر کتاب 2. گسترش بازرگانی و بانکداری 3. کشف سرزمینهای جدید 4. دگرگونی در هنر نقاشی، معماری و ادبیات 5. دگرگونی در روش پژوهش علمی و پزشکی اما به نظر خوانندهی آن کتاب که نویسندهی این مقاله شده است، چنین آمد که خود این عاملها نیز معلول علتهای دیگری هستند. از این رو، جست و جو برای آن عاملهای کمتر شناخته شده آغاز شد. نخست باید خود اروپاییها سدههای میانه را میشناختم. خوشبختانه کتابهای دیگری از همان ناشر کتاب رنسانس، در این راه به کمک آمد. اروپاییها تمدن روم را نابود کردند قرون وسطی نتیجهی یورشهای بربرها به سرزمینهای زیر فرمان امپراتوری روم بود. واژهی بربر ریشهی یونانی دارد و به مفهوم "بیگانه" است. رومیها این واژه را برای همهی مردمانی که به زبان لاتین سخن نمیگفتند به کار میبردند و معتقد بودند که همگی وحشی و بیتمدن هستند. مهمترین بربرهایی که باعث فروپاشی امپراتوری روم شدند، ژرمنهای اروپا بودند که در شمال اروپا زندگی میکردند و در سال 200 پیش از میلاد به آلمان کوچ کردند. ژرمنها در سال 70 پیش از میلاد به طرف جنوب حرکت کردند، سلتها را شکست دادند و در گال فرانسه ساکن شدند. ژولیوس سزار در سال 56 پیش از میلاد آنها را از گال عقب راند، اما آنها در سال 9 پیش از میلاد علیه رومیها شوریدند. در 260 تا 270 پس از میلاد، برخی قبیلههای ژرمن، از جمله فرانکها(نیاکان فرانسویها)، آلمانها و گاتها، به روم یورش بردند و رومیها به ناچار با آنها صلح کردند و به آنها جای سکونت دادند و برخی نیز به سپاه روم پیوستند. قبیلههای اسکات، ساکسن و انگل(نیاکان انگلیسیها) نیز جزیرهی انگلستان را از فرمان رومیها درآوردند. هونها تنها بربرهای غیر اروپایی بودند که از شمال دشت مغولستان و آسیای مرکزی به اروپا کوچ کردند و گاتهای غربی یا وزیگوتها را از جایی که امروزه رومانی نام دارد، عقب راندند و در نتیجه، وزیگوتها به روم هجوم بردند. آنها امپراتور روم شرقی را کشتند و امپراتور روم غربی را باجگذار خود کردند. هونها در سال 375 میلادی امپراتوری قدرتمندی را به رهبری آتیلا در جایی که اکنون مجارستان نام دارد، بنیان نهادند و امپراتوری روم شرقی را شکست دادند. سپاهیان آتیلا از سپاه مشترک امپراتوری روم غربی و وزیگوتها شکست خورد و آتیلا با سپاهیانش به ایتالیا رفت و اغلب شهرها به جز روم را غارت کرد. سرانجام آتیلا با گرفتن رشوه از امپراتوری روم غربی به مجارستان بازگشت. یورشها پیوستهی قبیلههای گوناگون بربر به امپراتوری روم باعث فروپاشی آن شد و سرانجام بربرها در آلمان، ایتالیا، اسپانیا، انگلستان و فرانسه ساکن شدند. در سالهای پایانی سدهی پنجم میلادی، کلوویس، یکی از فرانکها که فرمانروای گال در فرانسه بود، اوداکر، آخرین امپراتور روم غربی، را کشت و امپراتوری فرانک و ژرمن را بنیان نهاد. نوهی کلوویس، امپراتور شارلمان بود که همعصر هارون الرشید، خلیفهی بزرگ عباسی، بود. پس از مرگ شارلمانی، امپراتوری او به سه بخش مستقل بین نوههایش تقسیم شد: بخش غربی اروپا که شامل فرانسهی امروزی و اسپانیا بود برای شارل سر طاس؛ تمام سرزمینهای ساحل رود رن که آلمان امروزی را در بر میگیرد برای لویی ژرمنی؛ بخش میانی اروپا از اکسلاشاپل تا روم پایتخت ایتالیا برای لوتر.2 بنابراین، بربرها نیاکان آلمانیها، فرانسویها و انگلیسیها بودند که پس از نابود کردن امپراتوری روم، آرام آرام بزرگترین امپراتوریها و تمدنها را در آلمان، فرانسه، ایتالیا و انگلستان پدید آوردند. اکنون آنها به مردمانی چون من و شما، با پوزشخواهی از شما، بربر میگویند. به این ترتیب، پرسشهای آغازین بار دیگر، اما با نیرومندی بیشتر، مطرح شد. چه شد آنان که خود امپراتوری روم را نابود کردند، پس از هزار سال به اهمیت آن پی بردند و برای نوزایی آن کوشیدند؟ آیا به نظر شما دانش هزار سال پیش برای ساختن یک اروپای پویا و پیشرو کافی بود؟ یونان و روم برای رنسانس کافی نبود در سالهای پایانی سدهی سیزدهم میلادی، ایتالیا ثروتمندترین و پرجمعیت ترین ناحیه اروپا بود. این رشد اقتصادی پیام ارتباط بازرگانی اروپاییان با مسلمانان از راه شهرهای بندری ونیز( همان وندیقیهی سابق) و سیسیل( همان صقلیهی سابق) بود. این دو شهر در واقع مرز بین جهان اسلام و مسیحیت بود. ارتباط بازرگانی با مسلمانان باعث آشنایی اروپاییان با تمدن شکوهمند اسلامی در آن زمان شد، تمدنی که با کوشش ایرانیان مسلمان پدید آمد. جنگ های صلیبی نیز بر ارتباط فرهنگی اروپاییان با تمدن اسلامی افزود. به این ترتیب، با آمدن فرهنگ اسلام به اروپا، دوران قرون وسطی که دوران بی توجهی به علم و تفکر و فضای تکفیر و خفقان بود، به پایان رسید. پیش از رنسانس، اروپاییان از تمدن یونان و روم باستان چیز زیادی نمی دانستند. اما مسلمانان به دلیل توجه اسلام به دانش اندوزی، بسیاری از نوشته های متفکران یونان و روم را از زبان پهلوی، سریانی و لاتین به عربی ترجمه کرده بودند. در این میان، سه مترجمان ایرانی بسار چشمگیر است و بخش زیادی از نوشتههای یونانی نیز با کوشش ایرانیان در گندیشاپور سالم مانده بود. از حدود 1350 میلادی، ترجمهی این آثار باردیگر از عربی به زبان های اروپایی آغاز شد. به این ترتیب، آثار علمی و ادبی یونان و روم باستان که در نتیجهی دانش دوستی ایرانیان مسلمان از دست فراموشی و نابودی نجات یافته بود، بار دیگر مورد توجه اروپاییان قرار گرفت. ترجمه نوشته های متفکران یونان و روم باستان با حمایت ثروتمندان ایتالیا، به خصوص خاندان مدیسی در شهر فلورانش، رونق زیادی پیدا کرد. اما دانش یونان و روم باستان برای پیریزی تمدنی شگرف که دستکم 10 سده سستی و عقبماندگی را تجربه کرده بود، کافی نبود. از این رو، ترجمه آثار دانشمندان مسلمان، از جمله ابوعلی سینا، رازی، خوارزمی، بیرونی، پسران موسی شاکر خراسانی، ابن نفیس، ابن رشد و بسیاری دیگر، مورد توجه قرار گرفت.کتاب قانون بوعلی سینا سالها در دانشگاه های اروپا تدریس می شد و ترجمهی شرح کتاب المنصوری، نوشته زکریای رازی، نخستین کتاب پزشکی بود که در اروپا چاپ شد. 3 مسلمانان رنسانس را به وجود آوردند در دورانی که اروپا قرون وسطی را تجربه میکرد، نزدیکترین همسایه اروپا، یعنی مسلمانان، در مدت هشتصد سال پیشرو جهان متمدن بودند. شکوفایی تمدن اسلامی دست کم دو برابر تمدن یونانی بود و مسلمانان بودند که خیلی مستقیمتر و چند جانبهتر از یونان، جهان غرب را تحت تاثیر خود قرار دادند. اما اغلب تاریخنگاران اروپایی آن چه که در مورد نقش هشتصد سالهی تمدن اسلامی بیان میکنند، فقط این است که آنان فقط گنجینهی تمدن یونان را به اروپا رساندند. آنان با این بیان نقش مسلمانان را به اندازهی یک نامه رسان تاریخ تخفیف میدهند که بستهی آموزشی تمدن یونان باستان را از لای در خانه به درون اروپای غربی انداخته است.4 در اینجا به گوشههایی از هدیههایی مسلمانان به اروپا اشاره میکنیم. هیچ با ارزش در سالهای پایانی قرون وسطی و نیز در دورهی رنسانس،کتابهای زیادی از عربی به لاتین ترجمه شد. یکی از کتابهایی که ترجمه آن به لاتین مورد توجه زیادی قرار گرفت، کتاب جبر و المقابله، نوشتهی محمدبن موسی خوارزمی، ریاضیدان برجستهی ایرانی، است. او در این کتاب، که در واقع یکی از نخستین کتابها در زمینهی کاربرد ریاضی در زندگی است، روش به کارگیری عددهای هندی را که مسلمانان از هندی ها فراگرفته بودند، جمع و تفریق، ضرب و تقسیم و محاسبههای کسری را به زبانی ساده آموزش می دهد. پیش از فراگیر شدن آموزشهای این کتاب، غربیها برای محاسبه های خود از عددهای رومی استفاده می کردند که محاسبه کردن با آنها به علت نداشتن عد صفر مشکل بود. وارد شدن عدد صفر به اروپا چنان تحولی در ریاضیات به وجود آورد که برخی این عدد را مقدس دانستند و در وصف آن شعرها سرودند و سخنها گفتند: "در صفر چیز مقدسی وجود دارد که آن را انتها و پایانی نیست، مانند خداوند که او نیز مانند صفر نه کم میشود نه زیاد ... و همانطور که صفر همهی عددها را ده برابر میکند او نیز ده برابر بلکه هزار برابر میکند ... آری او همه چیز را از هیچ به وجود میآورد..."5، 6، 7 کاغذ، چاپ و دفترداری در سال 751 میلادی، مسلمانان اسیران جنگی چین را که از آن سرزمین همراه خود آورده بودند، در شهر سمرقند ساکن کردند و شرط آزادی آنان را ادامه دادن شغل سابقشان قرار دادند. برخی از اسیران در کارخانهی کاغذ سازی کار می کردند و همین باعث شد صنعت کاغذ سازی در سمرقند رشد کند. به زودی ایرانیان در کار کاغذسازی به نوآوریهایی دست یافتند و مرغوبترین کاغذها را میساختند.8 سپس کاغذسازی از ایران به سرزمینهای اسلامی از جمله بغداد، سوریه، فلسطین، مصر، تونس اسپانیا گسترش یافت. مسلمانان فن کاغذ سازی را بهبود بخشیدند و کاغذهای مرغوب آنان توجه اروپاییان را جلب کرد. راه یافتن کاغذ به اروپا و اختراع دستگاه چاپ، که در واقع بهبود فنی بود که مسلمانان از چینیها آموخته و آن را بهبود بخشیده بودند، به کار وقت گیر و خسته کنندهی رونویسی کتاب ها پایان داد و گسترش دانش را سرعت بخشید.9 از جمله فنهای دیگری که اروپاییان از مسلمانان فراگرفتند، فن حسابداری بود. هنر دفترداری ساسانیان که بعدها در دوره اسلامی با عددهای هندی تکمیل شد، به وسیلهی تاجران به اروپا راه یافت و دفتر داری معروف ایتالیایی، دفترداری مضاعف، را پایه گذاری کرد. در این شیوه حسابرسی، هر معامله دو بار ثبت می شود: در یک حساب، بستانکار و در دیگری بدهکار می شود. این نوع دفترداری به بازرگان کمک می کند حسابش را در تعادل نگه دارد و آن را نشان بلوغ اقتصادی دانستهاند.11،10 سرزمینهای جدید کاشفان سرزمین های جدید در دوره رونسانس اساس امپراتوری های اروپایی را که طی چن قرن بعدی بر بخش های زیادی از جهان حاکم شدند، پی ریزی کردند. پرتغالیها در جست و جوی راهی برای دور زدن آفریقا و رسیدن به آسیا، کشتیهایی را به جنوب گسیل داشتند و اسپانیاییها برای رسیدن به آسیا مسیر غرب را در پیش گرفتند. استفاده از قطبنما برای پیدا کردن مسیر درست که هدیهی مسلمانان به اروپاییان بود، چنین ماجراجوییهایی را امکان پذیر ساخته بود.12 در قرن پانزدهم، کریستوف کلومب، ماجراجوی اسپانیایی که راهی غرب شده بود، در جزایر آمریکا به خشکی رسید و به اشتباه گمان کرد به آسیا رسیده است. اما گنجینهی دانش جغرافیای مسلمانان که کلومب از آن آگاه شده بود، وی را به کشف قارهی جدید رهنمون شد. مسلمانان پیشبینی کرده بودند که در آن سوی نیمکرهی نیز باید خشکی وجود داشته باشد و همانها نیز بودند که کروی بودن زمین را ثابت کرده بودند. در این که کتاب ادریسی، دانشمند اندُلُسی، یعنی مجموعهای از دادههای جغرافیایی و کاملترین نقشهی جهان تا آن زمان، در اختیار اروپاییها بوده است، شکی نیست.13 انقلاب هنری هنرمندان دوره رونسانس نقاشی و مجسمه سازی را به سبک های جدیدی آغاز کردند. آنان مردم را طبیعیتر و در فضاها و منظرههای واقعی تر نمایش دادند. این نوآوری تا حدود زیادی نتیجه وارد شدن مفهوم پرسپکتیو به فرهنگ اروپا بود. ابن هیثم، فیزیکدان و ریاضدان مسلمان که در غرب به نام الهازن مشهور است، به روش تجربی ثابت کرد که برخلاف تصور پیشینیان، ما یک چیز را با این دلیل می بینیم که از هر نقطه آن شعاعی باز میتابد و به چشم ما میرسد. مفهوم مخروطهای شعاعی که از چیزی به چشم وارد میشوند، مبنای پرسپکتیو، دانش منظرهها و دیدنیها، قرار قرار گرفت. پرسپکتیو در قرن پانزدهم در ونیز و فلورانس به هنر راه یافت. نسخهی خطی ترجمهی کتاب " المناظر" ابن هیثم در کتابخانهی واتیکان در روم، که لورنزو گیبرتی تفسیری بر آن نوشته است، نگهداری میشود. گیبرتی همان کسی است که پرسپکتیوهای مفرغی معروف درهای تعمیدگاه فلورانس را ساخته است.14 انسانگرایی در قرون وسطی مردم اروپا در اثر کج فهمی از آموزه های دین مسیح آن چنان درگیر جهانی والاتر و اخروی شده بودند که از به کارگیری اندیشهی بشری برای بهتر کردن روند زندگی غافل شده بودند. درحالی که اسلام فراگیری دانش را بر هر مسلمانی واجب می داند و عقل را بهترین آفریده خداوند معرفی کرده و انسان را به بررسی جهان خلقت دعوت کرده است، سردمداران کلیسا مردم را درگیر سحر و جادو کرده بودند و پذیرفتن رابطه علت و معلول را در طبیعت با کفر برابر می دانستند. اما ارتباط اروپاییان با مسلمانان باعث تغییر دیدگاه آنان نسبت به رابطهی انسان با خدا شد. آرام آرام مکتبی به نام انسان گرایی(اومانیسم) شکل گرفت که طرفداران آن به جای موضوعهای روحانی و الهی، خواستهها و نیازهای انسانی را در نظر میگرفتند. اگر چه انسان گرایی بر نیازهای انسان تمرکز داشت، اما بنیان گزاران این مکتب وجود خدا را انکار نمیکردند و بین دین و انسان گرایی تضادی نمیدیدند. با وجود این، انسان گرایی در سالهای بعد راه افراط را پیمود و آرام آرام انسان مستقل از خدا در مرکز این تفکر قرار گرفت.15 ادبیات شواهد بسیاری از تاثیر ادبیات مسلمانان بر ادبیات اروپایی حکایت میکند. سروانتس، نویسندهی داستان معرف دُن کیشوت، مدتی نزد عربهای الجزایر بوده است. اگر این داستان ریشهی عربی نداشته باشد، روح آن بیشک عربی است.16 رمان شیرین ابن طفیل آندُلسی، که حی بن یقظان نام دارد، به علت اسلوب بینظیرش به شدت مورد توجه اروپاییها قرار گرفت. ترجمهی این داستان، الهام بخش دانیل دوفو انگلیسی برای نوشتن رمان مشهور رابینسون کروزو شد.18،17 گسترش دانش در دوره رونسانس دانشمندان و متفکران بزرگی مانند کوپرنیک، گالیله، کپلر، نیوتن، توماس مور و راجر بیکن ظهور پیدا کردند که به جای پیروی بی چون و چرا از تعالیم کلیسا، به مشاهده و برسی پدیدهها پرداختند. این رونسانس علمی نتیجه روی آوردن به مشاهده دقیق پدیده ها و طراحی آزمایش برای آزمودن درستی یا نادرستی فرضیه ها بود، کاری که دانشمندان اسلامی، از جمله رازی، بیرونی و ابنهیثم از مدت ها پیش پایه گذاری کرده بودند و اروپاییان از راه ترجمه آثاری مانند کتاب المناظر ابن هیثم با آن آشنا شدند. 19 دروغ بزرگ رنسانس بیش از آن که نوزایی و تولد دوباره باشد و بیش از آن که وامدار فرهنگ و تمدن یونان و روم باشد، به مسلمانان و بهویژه ایرانیان مسلمان وامدار است. آری، رنسانس یک تولد و گرتهبرداری بود نه نوزایی و تولد دوباره. اما اکنون ما ایرانیان به یک رنسانس واقعی نیاز داریم. پروفسور فوئاد سزگین، پژوهشگر تمدن اسلامی، که در جشن کتاب سال جمهوری اسلامی مورد تقدیر قرار گرفت، در سخنان خود رنسانس را دروغی دانسته که اروپاییها به مسلمانان تحویل دادهاند و آنها نیز به سادگی پذیرفتهاند. سزگین آن گونه که در کتاب ماه کلیات آمده، این گونه گفته است: "جهان مسحیت از همان آغاز با احساسات عداوت و دشمنی به فراگیری دانش از مسلمانان پرداخت و این احساس بدون تردید عامل اصلی حذف نام بسیاری از نویسندگان مسلمان یا انتساب آثار آنان به دیگران است. به عنوان مثال، 25 اثر عربی در موضوع پزشکی در نیمهی دوم سدهی یازدهم میلادی به زبان لاتینی ترجمه شده که همگی به دیگران نسبت داده شده است .... با ورود مسلمانان به جزیرهی ایبری نسل جدیدی در اروپا ایجاد شد که پیشگام ترویج علم در اروپا شدند. گرایش به فراموشی یا نادیده انگاشتن و انکار وجود و اهمیت مرحلهی پیشین به طور مستقیم در اروپا پدید آمد و اروپاییان کوشیدند مرحلهی جدید را به مرحلهی یونانی نسبت بدهند و سپس به دروغ نام نهضت رنسانس را بر آن نهادند. نهضتی که نمیتوان برای آن جز نقشی کوچک و ناچیز در شکلگیری مرحلهی نوین از راه آوردن برخی از ترجمههای عربی کتابهای یونانی به اروپا، در نظر گرفت ... یکی از پیامدهای ناگوار این گرایش دروغین، گردن نهادن جهان اسلام بیهیچ تردید و اعتراضی به آن است." 21
منبع: 1. جیمز آ. کوریک، رنسانس، انتشارات ققنوس، ترجمهی آزیتا یاسایی، 1380 2. جیمز آ. کوریک، قرون وسطای اولیه، انتشارات ققنوس، ترجمهی مهدی حقیقتخواه، 1380 3. زیگرید هونکه، فرهنگ اسلام در اروپا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ترجمهی مرتضی رهبانی،1373 4. همان 5. همان منبع و همچنین، به دو منبع زیر مراجعه کنید. 6. نصر، سید حسین. علم و تمدن در اسلام. ترجمهی احمد آرام. انتشارات خوارزمی، 1359 7. آسیموف، ایزاک. عدد. ترجمه و بازپرداخت ایرج جهانشاهی. انتشارات فاطمی، 1380 8. مقالهی کاغذ را در دانشنامهی جزیره ببینید. 9. زیگرید هونکه، فرهنگ اسلام در اروپا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ترجمهی مرتضی رهبانی،1373 10. همان 11. جیمز آ. کوریک، رنسانس، انتشارات ققنوس، ترجمهی آزیتا یاسایی، 1380 12. زیگرید هونکه، فرهنگ اسلام در اروپا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ترجمهی مرتضی رهبانی،1373 13. زرینکوب عبدالحسین، کارنامهی اسلام، انتشارات امیرکبیر، 2535 شاهنشاهی 14. ج. برونسکی، عروج انسان: بخش هفتم و هشتم، موسیقی افلاک، انتشارات دانشگاه آزاد ایران، ترجمهی محمد هادی شفیعیها 15 . بر اساس دو منبع 1 و 3 16. زرینکوب عبدالحسین، کارنامهی اسلام، انتشارات امیرکبیر، 2535 شاهنشاهی 17. آذر یزدی مهدی، قصههای تازه از کتابهای کهن(دفتر چهارم: بچهی آدم)، انتشارات اشرفی، 1379 18. حکیمی محمدرضا، دانش مسلمین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 19. بر اساس منبعهای 3، 6، 13، 18 و منابع دیگر 20. سالاری، حسن. رنسانسی در کار نبود. رشد آموزش راهنمایی تحصیلی. دورهی یازدهم، شمارهی 1، مهرماه 1384 21.جعفری، زهرا. آیین بزرگداشت کتاب. کتاب ماه کلیات. شمارهی 98-97، دی و بهمن 1384

تابلوی سفیران، اثر هانس هولبین(1533 میلادی)، نشان دهنده روح رنسانس است. کنار سفیران رداپوش ثروتمند، ابزارهای علمی و هنری دیده میشود. رداپوشیدن سنتی است که از مسلمانان وام گرفته شده است. روی میز(پایین تصویر) ساز عود دیده می شود که نشان دهنده تاثیر موسیقی شرقی بر اروپاییان است. بسیاری از سازهای غربی از روی سازهای شرقی ساخته شده اند، از جمله گیتار که از روی عود و تار، ویولون که از روی قیچک و پیانو که از روی سنتور ساخته شده است. به نظر شما، این تابلو تا چه اندازه با فضاهای ایرانی و شرقی همخوانی دارد؟
مقالههای مرتبط خاستگاه ایرانی دانشگاه واژگان فارسی در زبان انگلیسی بانک و بانکداری کاغذ و نوآوریهای ایرانی کوتاه و خواندنی پیرامون ایران دانشگاه گندیشاپور نوآوریهای ایرانی
حق هر گونه نشر کاغذی و الکترونیک این مقاله، برای جزیرهی دانش محفوظ است. این مقاله هنوز در دست نگارش است |