Bush is firing a parting shot at Iraq war critics Parthian shot Synonyms: parting shot, last word, final remark, retort, hostile remark, valediction
پارتها گروهی از نیاکان باستانی ما ایرانیان بودند که به هفتاد سال اشغال ایران از سوی سپاهیان اسکندر مقدونی پایان دادند. آنان حکومت اشکانی را بنیان نهادند و در برابر هجوم رومیها به ایران دلیریهای فراوانی از خود نشان دادند. پارتها پیروزیهای خود را تا حدود زیادی از اسبسوارن چابکی داشتند که در تیراندازی روی اسب مهارت چشمگیری نشان میدادند. سواران سبک اسلحهی پارتی از چند سو به دشمن یورش میبردند و به جنگ و گریز میپرداختند، دشمن را به دنبال خود میکشاندند و او را خسته و فرسوده میکردند و ناگهان همچنان که در حال دور شدن از دشمن بودند، با چابکی روی زین برمیگشتند و تیر میانداختند. این شلیک ناگهانی، که دشمن انتظار آن را نداشت، به قیقاچ معروف است و کمتر به خطا میرفت. از این رو، در زبان انگلیسی به شلیک ناگهانی و سریع گلوله، پارتین شات (Parthian Shot) میگویند. همچنین عبارت Parting shot که به معنای سخن پایانی(اتمام حجت)، تذکر نهایی، پاسخ متقابل و بدرود به کار میرود، همخانوادهی این عبارت به شمار میآید. منبع: 1. encarta.msn.com 2. phrases.org.uk 3. Iranchamber.com
|