سیدحسن تقیزاده (1256-1348) از پرآوازهترین شخصیتهای فرهنگی و سیاسی ایران است و نقش چشمگیری در پیشرفت فرهنگی ایران در دوران معاصر داشت. او از نخستین ایرانیانی بود که به شیوهی علمی به پژوهش دربارهی فرهنگ و تمدن ایران، به ویژه گاهشماری ایرانی، پرداخت. نقش چشمگیرش در جنبش مشروطه سرآغازی برای فعالیتهای سیاسی تقیزاده بود. او در دوران طولانی فعالیت سیاسیاش، همواره به مسائل فرهنگی و اجتماعی توجه داشت و اندیشههای خود را در چند کتاب و مقاله منتشر کرد. زندگینامه سیدحسن تقیزاده در روز آخر ماه رمضان سال 1295 هجری قمری (برابر با 5 مهرماه 1256ش و 27 سپتامبر 1878م) در شهر تبریز دیده به جهان گشود. پدرش از اهالی اردوباد بود که به تبریز مهاجرت کرده بود. سیدحسن دوران کودکی و جوانی را در تبریز گذراند و همانجا درس خواند. در پنجسالگی قرآن را ختم کرد و به خواندن کتابهای مقدماتی فارسی، از جمله گلستان سعدی و جامع عباسی شیخ بهایی و نصابالصبیان ابونصر فراهی، و پس از آن به فراگیری عربی پرداخت. سیدحسن از چهاردهسالگی آموختن علوم عقلی (حساب و هیئت و نجوم و هندسه) را آغاز کرد و مدتی هم به مطالعهی رمل و جفر و اعداد روی آورد. سپس به فراگیری طب قدیم و سپس حکمت و کلام پرداخت و تا هفدههجده سالگی در علوم قدیم پیشرفت بسیار کرد. آنگاه، به رغم تمایل پدر، که خود از علمای تبریز بود، آموختن طب فرنگی و همچنین فیزیک و شیمی و حساب و هندسه و جغرافیا و نجوم فرنگی را آغاز کرد و زبان فرانسه را هم فراگرفت. تقیزاده به مطالعهی کتابهای نوگرایان ایرانی و عثمانی و مصری پرداخت و به واسطهی آنها به کارها و اندیشههای سیاسی و آزادیطلبی تمایل یافت. بهویژه خواندن کتابهای طالبوف و میرزا ملکمخان و همچنین روزنامههای اختر (چاپ استانبول)، ثریا، پرورش، و حکمت (هر سه چاپ مصر)، و حبلالمتین (چاپ کلکته) بر او تأثیر بسیار گذاشت. در همین سالها معلم فیزیک دارالفنون مظفری تبریز (شعبهای از دارالفنون تهران) شد و در مدرسه امریکایی تبریز به آموختن زبان انگلیسی پرداخت. در سال 1322ق به سبب سختگیریهای محمدعلیمیرزا، پسر و ولیعهد مظفرالدینشاه قاجار، که حکومت تبریز را داشت، تقیزاده با هدف ایجاد روزنامهای، به استانبول و مصر و سپس سوریه و قفقاز سفر کرد، اما سال بعد بازگشت و در آغاز جنبش مشروطه به نمایندگی مردم تبریز وارد مجلس شورای ملی شد. پس از آنکه محمدعلیشاه مجلس را به توپ بست و منحل کرد، تقیزاده به همراه چند تن از سران مشروطه به سفارت انگلیس پناه جست. آنگاه از کشور تبعید شد و به پاریس و سپس لندن و کمبریج رفت. پس از برکناری محمدعلیشاه از سلطنت، تقیزاده بار دیگر به سیاست پرداخت و در دورهی دوم نمایندهی مجلس شد. او تا دورهی پنجم مجلس به نمایندگی مردم تبریز و سپس تهران برگزیده شد ولی در دورههای سوم و چهارم به مجلس نرفت. مدتی (1307ـ1308ش) والی خراسان بود و در پی آن (از 1308 تا بهار 1309ش) وزیر مختار و سپس سفیر کبیر ایران در لندن، و بعد، وزیر طرق و بعدتر (از پاییز 1312ش) وزیر مختار ایران در پاریس شد. چون رضاشاه او را از این مقام برکنار کرد (1312ش) به انگلستان رفت و شش سال در دانشگاههای آنجا تدریس کرد. چند سال بعد، بار دیگر (از 7 مهرماه 1320 تا تابستان1326ش) سفیر ایران در لندن شد و چون به ایران بازگشت، در دورهی پانزدهم به مجلس راه یافت. سپس چند دوره (از 1329ش) نماینده و رئیس مجلس سنا بود و علاوه بر آن، ریاست چند هیئت سیاسی و علمی ایران در مجامع خارجی را هم بر عهده داشت. سیدحسن تقیزاده در روز هشتم بهمنماه 1348 در تهران درگذشت و در قبرستان ظهیرالدولهی این شهر به خاک سپرده شد.او در روزگاری که در برلین بود، بسیار مقتصدانه و حتی فقیرانه به سر میبرد و در تهران هم تا آخر عمر با همان وضع درویشی زندگی میکرد. او تا پایان عمر ثروتی نیندوخت و جز همان خانهی مسکونی در دَروس شمیران که گویا زمین آن را مخبرالسلطنهی هدایت به او هدیه کرده بود، مالی نداشت. اندیشهها تقیزاده همزمان با فعالیتهای سیاسی و حتی در سالهایی که در خارج از کشور به سر میبرد، پیوسته با روشنفکران در تماس و نامهنگاری و تبادل اندیشه بود و مسائل فرهنگی کشور، از جمله وضعیت مطبوعات و زبان فارسی، را پیگیری میکرد. دیدگاههای وی در این مقولهها در رسالهها، مقالهها، خطابهها و بهویژه در نامههایی مطرح شده که او برای شخصیتهای علمی و فرهنگی و سیاسی نوشته است. شماری از این نامهها به صورت پراکنده در نشریات یا در قالب کتابهایی به چاپ رسیدهاند. تقیزاده همواره از قیل و قالهای مطبوعاتی انتقاد میکرد. او این کارها را نشانهی عدم بلوغ سیاسی جامعه میدانست و همواره تأکید میکرد که روزنامهها با طرح برخی مسائل مهمل موجب سرافکندگی ایرانیان نزد ملل دیگر میشوند. به اعتقاد وی، جراید میباید اخبار درست را با عبارات ساده و خالی از تعبیرات فرنگی و ترجمههای تحتاللفظی جملههای فرنگی، و عبارات غلیظ عربی و اصطلاحات ترکی استانبولی، بنویسند. با وجود این، پیوسته رفتارهایی چون نژادپرستی و تعصبهای کورکورانه و افراطی و از خود دانستن شخصیتها و بزرگان را (که در برخی کشورها بروز یافته بود و او آن را «ملتبازی» میخواند) ناشایست و دور از جوهر عالی اسلام میدانست و بهویژه از سرایت آن به ایران اظهار نگرانی میکرد. تقیزاده مخالف پالایش زبان و بابکردن واژههای متروک و منسوخ فارسی قدیم بود و خطر تغییر خط را نیز یادآور میشد. او با نوشتن مقالاتی، از جمله با اقدام کمیسیون وزارت جنگ و دیگر مؤسسات دولتی که به لغتسازی و سرهسازی میپرداختند، مخالفت و از آن انتقاد کرد. همزمانی انتشار اینگونه مقالات با دوران بیمهری رضاشاه نسبت به او موجب بروز مشکلات و مسائلی شد که به اعتقاد برخی، دشمنان مشترک او و فرهنگستان، آنها را دامن زده بودند. اظهارنظرهای تقیزاده در زمینههای علمی که گاه برخلاف تعصبهای افراطی ملی بود، مورد اعتراض ملیگرایان قرار میگرفت. سخنرانی او در بارهی زبان فارسی که در سال 1327ش با عنوان «زبان فارسی فصیح» در دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران ایراد شد و سپس در مجلهی یادگار به چاپ رسید، موجب رنجش برخی شد و از جمله صادق هدایت را به پاسخگویی واداشت. هدایت تا آنجا پیش رفت که حتی آگاهیهای تقیزاده را در بارهی ادبیات و فرهنگ ایران پیش از اسلام زیر سؤال برد. تقیزاده زمانی در اندیشهی ترقی و پیشرفت ایران گفته بود که خط فارسی را باید به خط لاتینی تبدیل کرد و یک بار هم گفته بود که برای ترقی کردن باید از فرق سر تا پا فرنگی شد. این اظهار نظرها نیز اعتراض بسیاری از اندیشمندان را در پی داشت و خود او نیز بعدها به اشتباهبودن این دیدگاهها اعتراف کرد. تقیزاده همواره نگران و پیگیر مسئلهی قومیتگرایی داخلی و بهویژه تجزیهی کشور بود و در نامههای اداری، که به محرمانهبودن مضامین آنها در داخل کشور اعتقادی نداشت، و در دیگر نوشتههایش، راههایی برای جلوگیری از بروز این خطرها ارائه میکرد. وی «مناسب و مطلوب و بلکه واجب» میدانست که همهی فارسیزبانان، زبان مادری و محلی خود را نیز فراگیرند. فعالیتهای فرهنگی نخستین کوشش تقیزاده برای بیدار کردن ایرانیان، ایجاد مدرسهی تربیت در سال 1319ق (به همراه محمدعلیخان تربیت، سیدحسینخان، و سیدمحمد شبستری) و برای آموزش علوم جدید و زبانهای خارجی (فرانسه، انگلیسی، و روسی) بود که به سبب مخالفت علما بلافاصله تعطیل شد. سپس در سال 1320ق با همکاری یوسف اعتصامی و محمدعلی تربیت، مجلهی گنجینهی فنون را منتشر کرد که یک سال دوام آورد و پس از یک دورهی بهنسبت طولانی که بیشتر به امور سیاسی اشتغال داشت، در دوران اقامت در برلن مجلهی کاوه را منتشر کرد. هنگامی که مسئولیتهای سیاسی داشت، پیوسته از حرکتهای فرهنگی پشتیبانی میکرد: پایهگذاری انجمن ایرانی فلسفه و علوم انسانی، کوشش در تدوین اطلس گویش ایران، همراهی در کار تدوین و نشر مجموعهی کتیبههای ایرانی (Corpus Inscriptionum Iranicarum)، تشکیل کتابخانهی سفارت ایران در لندن، همراهی در تأسیس انجمن آثار ملی (امروزه به نام «انجمن آثار و مفاخر فرهنگی»)، همکاری در تأسیس کتابخانهی مجلس، عضویت در کمیسیون معارف برای انتشار کتابهای مفید، عضویت در هیئت مدیرهی بنگاه ترجمه و نشر کتاب، همراهی در تأسیس چاپخانهی افست و پیگیری ساخت آرامگاه فردوسی، از جملهی این فعالیتها بودند. تقیزاده پس از رسیدن به ریاست مجلس سنا در دورهی اول و دورههای بعد، تا زمانی که خود از این مقام استعفا کرد، مقرر داشت که وجوه حاصل از جریمهی تأخیر و یا غیبت بدون عذر موجه نمایندگان مجلس، و همچنین حقوق ماهیانهی چند تن از نمایندگان (قوام الملک، ناصرخان قشقایی، نظامالسلطنه مافی) که نیازی بدان نداشتند و آن را در اختیار رئیس مجلس گذارده بودند، صرف خرید کتاب و تأسیس کتابخانهی مجلس سنا شود. تقیزاده که منابع عربی و فارسی قدیم و همچنین پژوهشهای غربی منتشرشده دربارهی ایران را بهخوبی میشناخت و از آنها در پژوهشهایش بهره میگرفت، در دوران اقامت در برلین، فهرستی از کتابهای مهم اروپایی دربارهی ایران را فراهم آورد. او همواره کتابخانهها را به تهیهی کتابهای مربوط به ایران سفارش میکرد و علاوه بر این، به کسانی هم که در کار تهیهی فهرست کتابها و پژوهش بر روی متون بودند، توجه خاصی نشان میداد. حمایت او از قزوینی یکی از این موارد بود. پس از درگذشت قزوینی، تقیزاده دانشگاه تهران را به چاپ یادداشتهای قزوینی برانگیخت و در برقراری مستمری همسر و دختر او نیز کوشش بسیار کرد. او همچنین والتر برونو هنینگ، ایرانشناس آلمانی، را برانگیخت تا فرهنگی ریشهشناختی برای زبان فارسی تدوین کند و خود امکانات چاپ آن را نیز فراهم کرد، هرچند این طرح هرگز به انجام نرسید. تقیزاده طرحی هم برای ترجمهی دایرهالمعارف اسلام داشت که با همکاری کسانی چون عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی، غلامحسین صدیقی، عباس زریاب خوئی، و موسی عمید آغاز شد. شماری از مقالههای چاپ نخست این اثر ترجمه شده بود که بروز مشکلات، کار را متوقف کرد. آثار تقیزاده، در دورهی انتشار مجلهی گنجینه فنون، بخشهایی از کتاب گوستاو لوبون را دربارهی تمدنهای باستانی ترجمه کرد و در این مجله به چاپ رساند و در اوان مشروطیت نیز رسالهای با عنوان «تحقیق احوال کنونی ایران با محاکمات تاریخی» در تبریز انتشار داد. وی تا پایان عمر، همچنان که در صحنهی سیاست بود، مقالات و خطابهها و نامههایی بسیاری دربارهی مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران و جهان نوشت (این نوشتهها با عنوان مقالات تقیزاده به چاپ رسیده است). تقیزاده با بهرهگیری از منابع عربی و فارسی قدیم و همچنین پژوهشهای غربی منتشرشده دربارهی ایران، تألیف کتابی در بارهی تاریخ ایران در دورهی اسلامی را آغاز کرد، اما کارش به انجام نرسید و فقط یادداشتهای بخشهای ابتدایی آن با عنوان «از پرویز تا چنگیز» نخستین بار در سال 1307ش در تهران انتشار یافت. تقیزاده پس از فراغت از خدمت در پاریس به برلین رفت و رسالهای دربارهی تاریخ عربستان پیش از اسلام نوشت. کتاب بعدی او، با عنوان گاهشماری در ایران قدیم، که نتیجهی سالهای متمادی رنج و جستجوی طولانی در کتابهای پرشمار و از جمله دستنوشتههای کمیاب موجود در کتابخانههای دنیا و پرسش از متخصصان نجوم و تاریخ ایران باستان بود، نخست به سال 1316ش به چاپ رسید که به سبب اقامت تقیزاده در خارج از کشور، غلطهای چاپی فراوانی بدان راه یافت. بعدها تقیزاده یادداشتهای دیگری، شامل اصلاحات و افزودهها، در حاشیهی کتاب آورد که ایرج افشار در سال 1357ش این نسخه را به عنوان جلد دهم مقالات تقیزاده تجدید چاپ کرد. تقیزاده در همان زمان رسالهای در این باره به زبان انگلیسی منتشر کرد (به نام Old Iranian Calendars) و بعدها نیز چند مقاله به زبانهای انگلیسی، فرانسه، و آلمانی در نشریات علمی اروپایی نوشت. برگردان فارسی این نوشتهها (از احمد آرام و کیکاوس جهانداری) به همراه چند مقالهی فارسی دیگر، که همگی دربارهی تقویم و گاهشماری و جشن و تاریخ مانی و بعضی تواریخ زمان ساسانی بودند، با عنوان بیست مقاله تقیزاده به چاپ رسید. از تقیزاده انبوهی یادداشتهای پراکندهی دیگر در بارهی گاهشماری به جا مانده است که به عنوان جلد دوازدهم مقالات تقیزاده به چاپ خواهد رسید. بخش دیگری از تحقیقات تقیزاده دربارهی مانی، پیامبر ایران باستان، بود. او مجموعهی آگاهیهای فراهمآورده از منابع گوناگون و پراکنده را به همراه برداشتها و تحلیلهای خود در سال 1329ش در دو خطابه ایراد کرد که به کوشش احمد افشار شیرازی، در سال 1335ش به صورت رسالهای با عنوان مانی و دین او به چاپ رسید. سپس به همراه یادداشتهای چاپنشدهی او، در سال 1382ش، به نام مانیشناسی، تجدید چاپ شد. تقیزاده در سال 1317ش تحفهالملوک را به چاپ رساند و مباحثی دربارهی «تاریخ علوم در اسلام» را به صورت جزوههایی درسی برای تدریس در دانشکدهی معقول و منقول دانشگاه تهران نوشت که بعدها این مجموعه با همین عنوان به صورت کتاب به چاپ رسید و در جلد نهم مقالات تقیزاده (صص 57ـ197) نیز تجدید چاپ شد. او همچنین شرح حال چند تن از بزرگان فرهنگی ایران از جمله سیدجمالالدین اسدآبادی و محمدعلی تربیت را هم برای نشریات و مجموعهها نوشت. در سال 1322ش هفت مقاله و خطابه و رسالهی تقیزاده را حسین پرویز گردآوری و چاپ کرد و بعدها مجموعهای از نوشتههای تقیزاده در حوزههای مختلف فرهنگی و نیز سیاست را که در نشریات پراکنده به چاپ رسیده بود، ایرج افشار گردآوری کرد و به صورت موضوعی در مجموعهی مقالات تقیزاده، بدین شرح به چاپ رساند: جلد اول: تحقیقات و نوشتههای تاریخی جلد دوم: شرقشناسیها، سرگذشتها، کتابها جلد سوم: زبان و فرهنگ و تعلیم و تربیت جلد چهارم: «جوهر تاریخ» و مباحث اجتماعی و مدنی جلد پنجم: تاریخ، اجتماع، سیاست (به انضمام «تاریخ مختصر مجلس ملی ایران») جلد ششم: تحقیقات ایرانی (به زبانههای اروپایی) جلد هفتم: نوشتههای سیاسی (به زبانهای اروپایی) جلد هشتم: نوشتههای پراکنده و چاپنشده (به زبانهای اروپایی) جلد نهم نوشتههای دیگر (به انضمام «از پرویز تا چنگیز» و «مانی و دین او» جلد دهم: «گاهشماری در ایران». هنینگ و احسان یارشاطر، به پاس کوششهای تقیزاده در زمینهی ایرانشناسی، جشننامهای با عنوان ران ملخ، در برگیرندهی مقالاتی از برجستهترین ایرانشناسان جهان (به زبانهای انگلیسی، فرانسه، و آلمانی) فراهم آوردند که در سال 1962 در لندن به چاپ رسید. در سال 1349ش نیز، به مناسبت نخستین سالمرگ تقیزاده، یادنامهای حاوی نوشتههای دوستان و همراهان وی، به اهتمام حبیب یغمایی به چاپ رسید. نشریهی کاوه تقیزاده که در دوران جنگ جهانی اول در برلین به سر میبرد، به سال 1915م کمیتهی ملّیون ایرانی را در آنجا تشکیل داد. اغلب اعضای این کمیته آزادیخواهانی بودند که پس از بهتوپبستن مجلس و استبداد محمدعلیشاهی و دیگر رویدادهای مشروطه، از ایران مهاجرت کرده بودند یا از پیش، برای تحصیل یا تجارت در اروپا میزیستند. این گروه نخستین روشنفکران ایرانی بودند که به سبب اقامت درازمدت در اروپا با تمدن غربی تماس برخورد داشتند. کمیتهی ملّیون ایرانی در اوان جنگ جهانی اول، با برخورداری از حمایت آلمان، مجله کاوه را به مدیریت تقیزاده بنیاد نهاد که هدف از چاپ آن در دورهی نخست، انتشار اخبار جنگ و پیروزیهای آلمان، جنایتهای روسیه و انگلستان، و انعکاس دادن فعالیت کمیتهی ملّیون و دولت موقت کرمانشاه و سرانجام ستایش از آلمان به منزلهی متحد مردم ایران و جهان اسلام بود. کاوه که نخستین شمارهی آن در 24 ژانویهی 1916 در چاپخانهی کاویانی برلین به چاپ رسید، رویهمرفته 52 شماره دوام آورد. فعالیت این مجله شامل دو دورهی بسیار متمایز است: در دورهی نخست تقیزاده با نام مستعار «محصل» مینوشت و کسانی چون محمدعلی جمالزاده، محمد قزوینی، حسین کاظمزاده، و ابراهیم پورداود را در کنار خود داشت. پس از پایانیافتن جنگ و پراکندهشدن ملّیون، از ماه اوت 1919، انتشار کاوه برای مدتی متوقف ماند و دورهی دوم آن با رویکردی نو در 22 ژانویهی 1920 آغاز شد. کاوه که به گفتهی تقیزاده، زاییدهی جنگ بود، در دورهی دوم، که پس از جنگ انتشار یافت، روشی تازه و بهکلی متفاوت با دورهی نخست، در پیش گرفت و با هدف گستردن تمدن اروپایی در ایران، جهاد بر ضد تعصب، خدمت به حفظ ملیت و وحدت ملی ایران، کوشش در پاکیزگی و حفظ زبان و ادبیات فارسی از بیماریها و خطرهای تهدیدکنندهی آن، و تقویت بازارهای داخلی و خارجی آن، به چاپ مقالات علمی و ادبی و تاریخی پرداخت. در این دوره تنها جمالزاده در کنار مدیر کاوه باقی ماند و چندی بعد ابوالحسن علوی، محمود غنیزاده، و فضلعلی تبریزی هم به آنان پیوستند و از ایران نیز کسانی چون عباس اقبال آشتیانی و محمدعلی فروغی با آن همکاری کردند. کاوه در دورهی دوم اوضاع نابسامان ایران را بررسی کرد؛ دربارهی زبان فارسی بحثهای بسیاری به راه انداخت؛ اولین داستان کوتاه ادبیات فارسی («فارسی شکر است» از جمالزاده) را منتشر کرد؛ شخصیتهای مهم جهان و مکتبهای اجتماعی و سیاسی را شناساند و به چاپ مقالاتی از خاورشناسان اروپایی پرداخت. در پایان دورهی دوم انتشار کاوه، پس از آنکه «درخواست کمک مالی و استمداد از اهل فضل و یا محبین علم و ادب» و نه از «اعیان و اشراف و سیاسیون» نتیجهای نداد، تقیزاده ناچار در 30 مارس 1922م با انتشار ورقهای فوقالعاده از تعطیل موقت کاوه خبر داد، اما این تعطیل دائمی شد. در مجموع کاوه را یکی از درخشانترین نشریات تاریخ مطبوعات ایران دانستهاند که نقش چشمگیری در گسترش ادب و فرهنگ، و زدودن خرافات داشته است. منابع: 1. افشار، ایرج، «یادداشت»، در: تقیزاده، نامههای لندن؛ افشار، ایرج، سواد و بیاض، ج2، تهران، 1349ش 2. براون، ادوارد، نامههای ادوارد براون به سیدحسن تقیزاده، به کوشش عباس زریاب و ایرج افشار، تهران، 1354ش 3. بهنام، جمشید، برلنیها: اندیشمندان ایرانی در برلن، تهران، 1379ش 4. بیلی، هرولد والتر، «نطق پروفسور بیلی در...»، مقالات تقیزاده، به کوشش ایرج افشار، ج8، تهران، 1357ش 5. تقیزاده، سیدحسن، «اطلس زبانشناختی»، مقالات تقیزاده، به کوشش ایرج افشار، ج4، تهران، 1353 6. تقیزاده، سیدحسن، زندگی طوفانی (خاطرات سیدحسن تقیزاده)، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1372 7. تقیزاده، سیدحسن، «سرایت افکار غربی در ایران»، مقالات تقیزاده، به کوشش ایرج افشار، ج9، تهران، 1356 8. تقیزاده، سیدحسن، سرگذشت سیدحسن تقیزاده به قلم خود او، تهران، 1348 9. تقیزاده، سیدحسن، «سیدجمالالدین معروف به افغانی»، مردان خودساخته، تهران، 1335ش 10. تقیزاده، سیدحسن، «مجموعۀ کتیبههای ایرانی»، مقالات تقیزاده، به کوشش ایرج افشار، ج4، تهران، 1353 11. تقیزاده، سیدحسن، «نامه به شیخ ابراهیم زنجانی»، مقالات تقیزاده، به کوشش ایرج افشار، ج9، تهران، 1356 12. تقیزاده، سیدحسن، نامههای لندن، به کوشش ایرج افشار، نشر و پژوهش فرزان روز، 1375 13. تقیزاده، سیدحسن، «یادداشتهایی بر یک خطابه»، مقالات تقیزاده، به کوشش ایرج افشار، ج9، تهران، 1356 14. رعدی آذرخشی، غلامعلی، گفتارهای ادبی و اجتماعی، تهران، 1370ش 15. شاهق، ابوالحسن، «تقیزاده و کتابخانۀ مجلس سنا»، ایرانشناسی، س4، 1371ش 16. شایگان، حسن، «تبصره بر یک مقاله»، ایرانشناسی، س3، 1370ش 17. قزوینی، محمد، نامههای پاریس از قزوینی به تقیزاده، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1384ش 18. مجتهدی، مهدی، تقیزاده، روشنگریها در مشروطیت ایران، تهران، 1357 19. میلانی، عباس، «مجلۀ کاوه و مسئلۀ تجدد»، ایرانشناسی، س2، ش3، پاییز 1369 20. ناتل خانلری، پرویز، «مقالاتی از صادق هدایت دربارۀ ایران و زبان فارسی»، سخن، دیـبهمن 1347، دورۀ 18، ش 8ـ9 21. تقیزاده، سیدحسن، نامههای تهران، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1378 22. یادنامۀ تقیزاده (به مناسبت سالروز درگذشت آن شادروان)، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1349ش؛ 23. Henning, W.B. & E. Yarshater (eds.), A Locust's Leg: Studies in honour of S.H. Taqizadeh, London, 1962.
|