کمترین چیزی که دانشآموزان از درس تاریخ باید بیاموزند، این است که تاریخ چیست و تاریخپژوه کیست. همچنان که دانشآموزان در درس علوم تجربی میآموزند که این علوم چه ویژگیهایی دارند و شیوهی پژوهش در علوم تجربی چیست، در درس تاریخ نیز باید بیاموزند که دادههای تاریخی چگونه فراهم میآیند و شیوهی پژوهش در تاریخ چیست. همچنین، باید شرایطی فراهم کرد که آنها شیوهی پژوهش در تاریخ را با کارورزی بیاموزند، چنانکه در درس علوم تجربی از آنها خواسته میشود خودشان فرضیه داشته باشند و برای ارزیابی آن به آزمایش بپردازند. به سخن دیگر، همانگونه که اندیشهورزی تجربی ارزشی بیش از یافتههای تجربی دارد، اندیشهورزی تاریخی باید جایگاهی برتر از دانستنیهای تاریخی داشته باشد. آیا اندیشهورزی تاریخی از به یادسپاری انبوهی از دادههای تاریخی به دست میآید یا از برانگیختن پرسشگری در دانشآموزان؟ آیا برخی برداشتهای تاریخی را چونان حقیقت به ذهن دانشآموزان فروکنیم یا به آنها بیاموزیم چگونه از دادههای تاریخی برای پشتیبانی از پاسخها و برداشتهای خودکمک بگیرند؟ آیا از آنها بخواهیم که انبوهی از نامها، جاها، رویدادها و روزشمارها را به یاد داشته باشند، یا کندوکاو در سندهای تاریخی را بیاموزند؟ آیا آنها را در همان کتاب درسی بایستانیم، یا بیاموزانیم که چگونه از آثار موزهها، جاهای تاریخی، کتابهای مرجع، دادههای آماری و بسیاری منابع دیگر میتوان برای شناخت تاریخ کمک گرفت؟ بیگمان دادههای تاریخی بنیان پژوهش در تاریخ هستند، اما اندیشهورزی در تاریخ چیزی فراتر از به یادسپاری این دادهها است. اندیشهورزی تاریخی به فراهم کردن فرصتهایی نیاز دارد که دانشآموزان گزارشهای تاریخی، برداشتها و استدلالهای خودشان را پدید آورند. میتوان از آنها خواست دربارهی موضوعهای تاریخی به نگارش مقاله بپردازند، گفتوگوهای کلاسی داشته باشند یا برداشتهای دیگران را نقد کنند. چه بهتر که چگونگی برخورد اندیشهبرانگیز با سندهای تاریخی را بیاموزند و دریابند که پژوهشگران تاریخ چگونه به بررسی سندها میپردازند. آنها باید بیاموزند که تاریخپژوهان راستین چگونه یک موضوع تاریخی را تحلیل میکنند و دیدگاههای خود را بر پایهی بررسی سندهای گوناگون استوار میکنند. آیا بهتر نیست که فرصتهایی فراهم آوریم تا دانشآموزان چنین مهارتهایی را خودشان با کارورزی بیاموزند؟ در اینجا استانداردهای آموزش تاریخ در زمینهی مهارتهای اندیشهورزی تاریخی بر پایهی سندی که مرکز ملی تاریخ در مدارس ایالات متحدهی آمریکا منتشر کرده است، معرفی میشود. این مرکز از پشتیبانی دانشگاه کالیفرنیا-لسآنجلس و راهنمایی شورای ملی استاندارهای تاریخ بهرهمند است. ویرایش نخست این سند پس از کوشش چهار سالهی گروهی بزرگ از صدها معلم برجستهی آموزش تاریخ، استادان برجستهی تاریخ در دانشگاههای گوناگون، کارشناسان مطالعات اجتماعی، نمایندگانی از سازمانهای آموزشی و پژوهشی، گروههای مردمی علاقهمند، پدران و مادران و شهروندان پشتیبان آموزش تاریخ، در سال 1996 آماده و منتشر شد. هزینهی این پژوهش گسترده را وزارت آموزش ایلات متحده و موقوفهی مطالعات علوم انسانی فراهم کردهاند. مهارتهای بنیادی اندیشهورزی تاریخی برای اینکه دانشآموزان شناخت ژرفتری از تاریخ پیدا کنند، دستکم پنج مهارت بنیادی اندیشهورزی تاریخی باید در آنها پرورش داده شود: 1. اندیشیدن گاهشمارانه 2. درک مطلب تاریخی 3. تحلیل و تفسیر تاریخی 4. تواناییهای پژوهش تاریخی 5. تحلیل مسأله و تصمیمگیری هرچند این مهارتها را در پنج دستهی جداگانه قرار دادهاند، به راستی جدا از هم نیستند و همدیگر را پشتیبانی میکنند. برای مثال، برای دریافت بهتر از یک متن تاریخی چه بسا نیاز باشد رویدادهای گزارش شده در آن متن را با ترتیب گاهشمارانه کنار هم بچینیم و چه بسا یک ترتیب گاهشمارانه ما را به تحلیل تازهای برساند یا ما را برای یافتن سندهای بیشتر راهنمایی کند. هرچند ممکن است برخی سندهای تاریخی به پرورش یکی از این مهارتها بیشتر کمک کنند، اما تحلیل درست یک موضوع تاریخی به همهی این مهارتها نیاز دارد. بنابراین، آموزشگران هنگام طراحی برنامهی درسی یا آماده کردن طرح درس باید به تمرینهایی بیندیشند که همهی این مهارتها را در دانشآموزان پرورش بدهند. 1. اندیشیدن گاهشمارانه اندیشیدن گاهشمارانه را قلب استدلال تاریخی میدانند. دانشآموزان باید بتوانند از مهارتهای ریاضی خود برای اندازهگیری سال، دهه، سده و هزاره، بهره بگیرند و فاصلهی زمانی میان یک رویداد با آغاز یک گاهشماری (برای مثال، چند سال پیش از میلاد) را تعیین کنند. همچنین باید بتوانند هنگام خواندن یک متن تاریخی، رویدادهای مهم آن را در یک گاهشمار کنار هم بچینند. آنها باید دورههای تاریخی را بشناسند و دریابند که چگونه یک دورهی تاریخی میتواند زمینهساز یک دورهی دیگر باشد. اگر دانشآموزان بدانند رویدادها در چه هنگامی و به چه ترتیبی رخ دادهاند، می توانند به ارتباط میان آنها پی ببرند و رابطهی علت و معلول را توضیح دهند. بنابراین، اندیشیدن گاهشمارانه میتواند چهارچوب ذهنی برای سازماندهی به اندیشههای تاریخی فراهم کند. استاندارد 1 در آموزش تاریخ دانشآموزان گاهشمارانه میاندیشند، پس میتوانند: 1. زمان گذشته، اکنون و آینده را از هم بازشناسند. 2. ساختار زمانی یک روایت یا داستان تاریخی را شناسایی کنند. (آغاز، میان و پایان یک روایت را بشناسند که بخش پایانی میتواند پیآمد بخش آغازین باشد.) 3. هنگام نوشتن روایت تاریخی، برای آن ساختار زمانی پیریزی کنند. (روایت خود را از یک آغاز به پیش ببرند و سرانجام به یک پایان یا پیآمدها برسند. یا از یک موضوع، مساله یا رویداد به عقب بازگردند تا ریشههای آن را توضیح دهند و چگونگی گسترش آن را در گذر زمان شرح دهند.) 4. زمان را بر پایهی تقویمهای گوناگون اندازه بگیرند. (یک زمان خاص را به صورت روز، هفته، ماه، دهه، سده و هزاره از آغاز یک تقویم محاسبه کنند.) 5. دادههای گنجانده شده در گاهشمارها را تفسیر کنند و گاهشمار بسازند. (هنگام خواندن روایت تاریخی، رویدادهای آن را بر پایهی ترتیب زمانی که رخ دادهاند ثبت کنند.) 6. الگوهای توالی و تداوم تاریخی را که تحولات در آنها رخ میدهند، بازسازی کنند. (این الگوها را برای توضیح پیوستگی تاریخ و سیر تحولات به کار گیرند.) 7. انواع دورهبندیها را با هم مقایسه کنند. (دریابند که تقسیمبندی دورههای تاریخی بر چه پایهای انجام میشود.) 2. درک مطلب تاریخی برای این که دانشآموزان دریافت بهتری از روایتهای تاریخی یا داستانهای تاریخی داشته باشند، باید توانایی خواندن خیالانگیز را در آنها پرورش داد. باید بتوانند از لابهلای نوشتهها وگاه تصویرها، به ویژگیهای انسانی افراد و گروههای درگیر در رویدادهای تاریخی، مانند انگیزهها، ارزشها، غرضها، دودلیها، اندیشهها، بیمها، امیدها، تواناییها و سستیها، پی ببرند. باید بتوانند گذشته را از دریچهی چشمان و تجربهی کسانی که در آن دوره میزیستند، توصیف کنند. باید بیاموزند که گذشته را به زمان اکنون نیاورند و بر پایهی ارزشهای امروزی دربارهی آن داوری نکنند، بلکه خود را به گذشته ببرند و زمینههای تاریخی رویدادها را در نظر بگیرند. خواندن تاریخ با چنین ویژگی به توانمندی در درک مطلب نیاز دارد. استاندارد 2 در آموزش تاریخ دانشآموزان دریافت عمیق از منابع تاریخی دارند، پس میتوانند: 1. نویسنده یا منبع یک روایت یا سند تاریخی را شناسایی کنند. 2. مفهوم دقیق روند تاریخی را بازسازی کنند. (افراد درگیر در رویداد، آن چه رخ میدهد، جایی که رخ میدهد، رویدادهایی زمینهساز و رویدادهای پیآمد را شناسایی کنند.) 3. پرسش یا پرسشهای اصلی روایت تاریخی را شناسایی کنند. (یک روایت تاریخی چه هدفی دارد و با چه نگرشی نوشته شده است و میخواهد خواننده به چه دورنمایی برسد.) 4. بین واقعیتهای تاریخی و تفسیرهای تاریخی فرق بگذارند. (این دو به هم مربوط هستند، اما واقعیتهای تاریخی که یک تاریخنگار گزارش میکند، گزینش وی از رویدادهایی است که به نظرش از رویدادهای دیگر مهمترند.) 5. روایتهای تاریخی را با پرواز خیال بخوانند. (انگیزهها، ارزشها، غرضها، دودلیها، اندیشهها، بیمها، امیدها، تواناییها و سستیهای افراد یا گروهها را از درون روایت تاریخی بیرون بکشند.) 6. چشماندازهای تاریخی را درک کنند. (گذشته را از دریچهی چشمان کسانی که در آن بودند، توصیف کنند و بر پایهی ارزشهای امروزی دربارهی گذشته داوری نکنند، بلکه زمینههای تاریخی رویدادها را در نظر یگیرند.) 7. دادههای تاریخی را روی نقشه منتقل کنند. (بر پایهی موقعیت جغرافیایی رویدادهای تاریخی، فاصلهها و مسیرها، ویژگیهای طبیعی وساختههای انسانی در آن موقعیتها به ارزیابی اطلاعات بپردازند یا اطلاعات تازهای به دست آورند.) 8. از دادههای دیداری و آماری بهره ببرند. (از نمودارها، جدولها، سازماندهندههای گرافیکی برای ارزیابی اطلاعات آمده در روایتهای تاریخی یا به تصویرکشیدن آنها کمک بگیرند.) 9. از منابع دیداری، شنیداری و ادبی بهره ببرند. (از عکسها، نقاشیها، کاریکاتورها، طرحهای معماری، رمانها، شعرها، نمایشنامهها و موسیقیها برای ارزیابی یا شرح موشکافانهی اطلاعات آمده در روایتهای تاریخی کمک بگیرند.) 3. تحلیل و تفسیر تاریخی دانشآموزان باید دریابند که تاریخنگاران بسته به اینکه چه واقعیتهای تاریخی را در روایتهای خود میگنجانند و چگونه آنها را تفسیر میکنند، با هم تفاوت دارند. نباید آنها را وادار کنیم که همواره در جستوجوی «یک پاسخ درست» باشند، بلکه باید فرصتی فراهم کنیم که با دیدگاههای متفاوت آشنا شوند و به ارزیابی استدلالها بپردازند. آنها باید فرضیههایی را که ریشه در سندهای تاریخی دارند از دیدگاههای گیرا و پرشور اما دور از سندهای تاریخی جدا کنند. همچنین، باید بیاموزند که چگونه سندهای نویافته به تقویت تفسیرهای موجود یا پیشنهاد تفسیرهای تازه میانجامند. بنابراین، مطالعهی تاریخ فقط به یادسپاری پاسخها نیست، بلکه مهارت در ارزیابی پاسخها و رسیدن به پاسخهای دیگر است. استاندارد 3 در آموزش تاریخ دانشآموزان به تحلیل و تفسیر تاریخی میپردازند، پس میتوانند: 1. دیدگاهها، ارزشها، شخصیتها، رفتارها و نهادهای متفاوت را با هم مقایسه کنند. 2. دیدگاههای متفاوت مردمان گوناگون را در نظر بگیرند. (به انگیزهها، باورها، گرایشها، بیمها و امیدهای متفاوت مردمان گذشته توجه داشته باشند.) 3. رابطهی علت و معلول را تحلیل کنند. (رابطهی چند علتی را در نظر بگیرند و به اهمیت فرد در تاریخ، اثرگذاری اندیشهها، گرایشها، باورها، رویدادهای تصادفی و رفتارهای نامعقول بر پیدایش واقعیتهای تاریخی توجه کنند.) 4. دورههای تاریخی و منطقهها را مقایسه میکنند. (مسائل پایدار و همیشگی را تعریف کنند و پیشرفتهای درازمدت را که از مرزهای منطقهای و زمانی میگذرند، شناسایی کنند.) 5. اظهارات نامستند را از فرضیههایی که ریشه در سندهای تاریخی دارند، بازشناسند. 6. روایتهای تاریخی را مقایسه کنند و شباهتها و تفاوتهای آنها را بیایند. 7. استدلالهای مربوط به حتمیت تاریخی را به چالش بکشند. (نمونههایی از احتمالهای تاریخی بیاورند و بررسی کنند که چگونه گزینههای دیگر میتوانست به پیآمدهای متفاوت بینجامد.) 8. تفسیرهای تاریخی را گذرا و تغییرپذیر به شمار آورند. ( دریابند که با آشکار شدن اطلاعات جدید، سخنان تازهای به گوش میرسد و تفسیرهای تازهای مطرح میشود.) 9. مجادلههای اصلی میان تاریخنگاران را ارزیابی کنند. (تفسیرهای متفاوت را با هم مقایسه کنند.) 10. دربارهی تاثیر گذشته فرضیه بدهند. (دربارهی محدودیتها و فرصتهایی که تصمیمهای گذشته به بار آوردهاند، گمانهزنی داشته باشند.) 4. تواناییهای پژوهش تاریخی شورانگیزترین بخش اندیشهورزی تاریخی این است که دانشآموزان به تاریخپژوهشی و تاریخنگاری بپردازند. میتوان با تعریف یک مسأله یا چند پرسش، آنها را به سوی منابع گوناگون رهنمون شد تا خودشان به بررسی سندهای تاریخی بپردازند. باید به آنها فرصت داد که تفسیرهای کتاب درسی را به چالش بکشند، پرسشهای تازهای دربارهی رویدادها پیش بکشند که در کتاب مطرح نشده است و با دیدگاههای دیگر که جایی در کتاب درسی ندارند، روبهرو شوند. با این کارورزی تاریخی است که درمییابند چرا تاریخپژوهان همواره به تفسیر دوبارهی گذشته میپردازند و چرا تفسیرهای جدید نه فقط از آشکار شدن سندهای جدید بلکه از بازاندیشی در سندهای قدیمی نیز بروز میکند. استاندارد 4 در آموزش تاریخ دانشآموزان به پژوهش تاریخی انجام میدهند، پس میتوانند: 1. پرسشهای تاریخی را در برخورد با سندهای تاریخی پیریزی کنند. 2. دادههای تاریخی را از منابع گوناگون به دست آورند. (از کتابها، مجلهها، عکسهای تاریخی،گزارش شاهدان، فیلمهای مستند، آثار موزهها، جاهای تاریخی، سرشماریها، سندهای مالیات، بررسیهای آماری و شاخصهای اقتصادی بهره گیرند.) 3. دادههای تاریخی را بازجویی کنند. (زمینههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که دادهها در آن پدید آمدهاند، را آشکار کنند؛ منبع دادهها را برای اعتبار، مرجع بودن، درستی، همخوانی درونی و کامل بودن، ارزیابی کنند؛ جانبداریها، کجتابیها و تبلیغات از راه حذف، سرپوشگذاری یا اختراع واقعیتهای تاریخی، را شناسایی و ارزیابی کنند.) 4. شکافها را در سندهای موجود شناسایی کنند و دانش خود از زمینههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و چشماندازهای زمان و مکان را برای پرکردن خلاقانه و قیاسی این فاصلهها به کار گیرند و تفسیر تاریخی منطقی را بازسازی کنند. 5. تحلیل مقداری را به خدمت بگیرند (موضوعهایی مانند تغییر در اندازه و ترکیب خانواده، الگوهای مهاجرت، پراکنش ثروت و تغییرهای اقتصادی را بررسی کنند.) 6. از تفسیرها با سندهای تاریخی پشتیبانی کنند. (به جای اظهارات سادهانگارانه به استدلالهای مستند و منطقی دست یابند.) 5. تحلیل مسأله و تصمیمگیری دانشآموزان در فعالیتهای تحلیل مساله و تصمیمگیری به طور مستقیم در مرکز تنگناهای تاریخی و مسألههای دقیقههای بحرانی قرار میگیرند. رویارویی با مسألهها و گرفتاریهای این دقیقهها، تحلیل انتخابهای دیگر، ارزیابی پیآمدهایی که انتخابهای دیگر ممکن است به بار آورند، مقایسهی آنها با پیآمدهای انتخابهایی که برگزیده شدند، فعالیتهایی هستند که درگیرشدن عمیق دانشآموزان را در این رویدادها به همراه دارند. در این فعالیتها باید به شناسایی مقدمات تاریخی بپردازند، سود و زیان انتخابهای گوناگون را بسنجند و آنها را از نظر ارزشهای اخلاقی ارزیابی کنند. بنابراین، این فعالیتها میتواند توانمندیهای ضروری برای تصمیمگیری در جامعههای مردمسالار امروزی را نیز در دانشآموزان تقویت کنند. استاندارد 5 در آموزش تاریخ دانشآموزان به تحلیل مسأله و تصمیمگیری میپردازند، پس میتوانند: 1. مسألهها و دشواریهای گذشته را شناسایی کنند. (گرایشها، ارزشها، چشماندازها و دیدگاههای افراد درگیر در هر موقعیت را تحلیل کنند.) 2. شواهد شرایط مقدماتی را ردیف کنند (عوامل جاری سهیم در گرفتاریهای معاصر و روندهای متفاوت را تحلیل کنند.) 3. مقدمات تاریخی مرتبط را شناسایی کنند. (آنها را از مقدمات نامناسب و نامربوط با مسألههای معاصر تمایز دهند.) 4. روندهای متفاوت را ارزیابی کنند. (اطلاعات موجود در آن زمان را از نظر ملاحضات اخلاقی، علاقههای کسانی که از آن تصمیم اثرپذیرفتند و پیآمدهای کوتاه مدت و درازمدت هر یک، به یاد بسپارند.) 5. یک موقعیت یا روند را در یک مسأله بررسی کنند. (ماهیت مسأله و عوامل اثرگذار بر مسأله را شناسایی کنند و راهحل پذیرفتنی را از میان گزینههایی که به دقت ارزیابی شدهاند، انتخاب کنند.) 6. پیادهسازی یک تصمیم را ارزیابی کنند. (موقعیت، نفوذ و تقدم هر بازیگر درگیر را برآورد کنند و جنبههای اخلاقی تصمیم و هزینهها و سودها را از چشماندازهای متفاوت، ارزیابی کنند.)
|