از گزارشهای تاریخنگاران یونانی چنین برداشت می شود که زنان ایران در دورهی هخامنشیان همواره در پشت درهای بسته نگهداشته میشدند و حضور چشمگیری در جامعه نداشتند. در تاریخ هرودوت با چند زن از دربار هخامنشیان آشنا میشویم که ستمکار، خشن، کینهتوز و زمینهساز بسیاری از آشوبها و جنگها بودند. زنانی مانند آتوسا، آمستریس و پریساتیس را ملکههای نیرومندی دانستهاند که نفوذ چشمگیری بر شاهان داشتند. آیا زنان پارسی بهراستی این گونه بودهاند؟ بانو ماریا بروسیوس در پژوهش دورهی دکترای خود به این نتیجه رسیده است که آگاهی نویسندگان یونانی از دربار هخامنشیان و بهویژه زنان خاندان شاهی بسیار محدود بوده و بنابراین داوری آنها دربارهی رفتار زنان پارسی تا اندازهای برپایهی نگرش یونانیان به زنان در جامعهی خودشان بوده است. به سخن دیگر، این نویسندگان نقشی را که زنان در جامعهی یونانی داشتند به زنان پارسی نیز نسبت دادهاند. به نظر بروسیوس، چون بیشتر تاریخنگاران کنونی فقط به منابع یونانی استناد میکنند، دیدگاه یونانیان دربارهی زنان ایرانی را بیچون و چرا پذیرفتهاند. بروسیوس بر این باور است که یونانیان اندیشههای خود دربارهی جامعه و رفتار اجتماعی را بر فرهنگی بسیار متفاوت فرافکنیکردهاند. برای نمونه، جشنها در نگاه یونانیان رویدادهای اجتماعی بودند ولی فقط برای سرگرمی مردان برگزار میشدند. مردان یونانی فقط به زنان روسپی اجازه میدادند در این مراسم شرکت کنند و زنان دیگر و همسرانشان را به این همایشها راه نمیدادند. چون زنان دربار پارس در جشنها و مراسم اجتماعی شرکت میکردند، یونانیان از زندگی دربار پارس بیزار بودند. بنابراین، هرجا از حضور زنان دربار هخامنشیان سخن گفتهاند آن را با فتنهانگیزی همراه کردهاند. آنچهکه نگاه تاریخنگاران را به جایگاه زنان در دورهی هخامنشیان دگرگون کرد، گلنوشتههای یافت شده در بایگانی تخت جمشید بود. در این گلنوشتهها از بانوانی با عنوان زمینداران بزرگ یاد شده که نیروی کار بزرگی را سرپرستی میکردهاند. همچنین از کارکردن زنان در کنار مردان سخن به میان آمده است و از بانوان سرکارگر نیز که بر گروهی از کارگران زن و مرد سرپرستی داشتند. این زنان محدود به یک منطقهی جغرافیایی کوچک نبودند، بلکه زنان در دیگر ایالتهای شاهنشاهی نیز مالک زمین بودند. افزون بر این، گاهی یک زن در چند منطقه زمین داشت و گاهی برای سرکشی از آنها به مسافرت میپرداخت. بانو هاید ماریکخ نیز جایگاه زنان را در امپراتوری هخامنشی بر پایهی گلنوشتههای بر جای مانده از بایگانی تخت جمشید و منابع دیگر بررسی کرده است. ایشان به این نتیجه رسیدهاند که کارگران و هنرمندان مرد و زن در تخت جمشید در کنار یکدیگر کار میکردند، از حقوقی برابر برخوردار بودند و میزان دستمزدها به نوع کار و نه انجام دهندهی آن، بستگی داشته است. پژوهش ماریکخ نشان میدهد که مادران از مرخصی و حقوق زایمان و نیز حق فرزند بهرهمند بودند و زنان میتوانستند کار نیمهوقت را برگزینند تا بتوانند به کارهای خانه نیز رسیدگی کنند. بانو کخ به کمک گلنوشتههای تخت جمشید تصویر تازهای از جایگاه و نقش زنان دربار هخامنشی به دست آورده است. به نظر ایشان ملکههای هخامنشی نه آنگونه که نویسندگان یونانی گزارش کردهاند عروسکهای محبوس در حرمسراها بودهاند و نه برای هزینهی کفشهایشان به مالیات چند شهر نیاز داشتهاند. هرچند هزینهی زندگی ایشان بالا بوده است، اما خود آنها نیز در ادارهی کارهای مربوط به خود نقش داشتهاند. آنها سرپرست زمینهای بزرگ و کارگاههایشان بودند، دستورهایی برای برآوردن نیاز کارگرانشان صادر میکردند و به حسابها رسیدگی میکردند. بانو کخ یادآور میشوند که در خانهی شاهان و ثروتمندان جامعهی هخامنشی بیش از یک همسر وجود داشت، اما زندگی مردم عادی به صورت تکهمسری میگذشت. از پرداختهایی که به کارمندان تخت جمشید انجام شده و بر گلنوشتهها ثبت شده است، چنین برداشت میشود که خانوادهی ایرانی در آن روزگار عبارت بوده است از یک پدر، یک مادر و چند فرزند. زن خانواده از شخصیت حقوقی مستقل برخوردار بود و میتوانست دارایی شخصی خود را در اخیار داشته باشند. برای آگاهی بیشتر: 1 . بروسیوس، ماریا. زنان هخامنشی. ترجمهی هایده مشایخ. تهران: هرمس، 1387 2 . ماریکخ، هاید. از زبان داریوش. ترجمهی پرویز رجبی. تهران:کارنگ، 1385 «بررسی دقیق گلنوشتههای دیوانی تخت جمشید نشان میدهد که زن در فرمانروایی داریوش بزرگ از چنان جایگاهی برخوردار بود که در میان همهی مردمان جهان باستان مانند نداشت.» هاید ماریکخ |